مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

این روزا...

نمیدونم چرا هر کاری میکنم وقت کم میارم. اصلا نمیرسم وبلاگ جوجو رو آپ کنم. کلی عکس و مطلب دارم که باید بذارم ولی نمیشه. هفته گذشته یه عروسی داشتیم که جای همه خالی... مانی جوجو هم که همچنان داره شیطنت میکنه. ماشااله هر روز شیطون تر و شیرن تر میشه. پسر طلا حسابی مشغول دندون درآوردنه . عاشق موسیقی و رقصه. از درو دیوار راست بالا میره. از دستش تمام دستگیره های کابینتها رو باز کردیم تا خرابکاری نکنه. ایشااله سر فرصت میام با کلی عکس... دوستتون دارم ...
30 ارديبهشت 1391

مامانم روزت مبارک...

  به بهشت نمی روم اگر ، مادرم آنجا نباشد...  مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی.  تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های  من ساختی.  مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتویی از عطوفتت،  و سپیده  حکایتی ا ز صداقتت.  قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک. مادر، اگر نمی توانم کوشش هایت را ارج نهم و محبت هایت را سپاس گزارم، پوزش بی کرانم را  همراه با دسته گلی از هزاران تبریک، بپذیر. فروغ تو تا انتهای زمان جاوید و روزت تا پایان روزگار، مبارک باد.   مادر، تو کتاب نامکتوب مرارت...
20 ارديبهشت 1391

بابا جون تولدت مبارک...

پدرم ، تنها كسي هست كه باعث ميشه بدون شك بفهمم فرشته ها هم میتونن مرد باشند !     سلام جوجو ! بهتره بگم وروجک ... مثل اون وروجکی که تو کارتون " وروجک و نجار " بود. شیطون و بلا. ماشااله اونقدر پر انرزی هستی که هر چی انرژی دارم ازم می گیری . امروز صبح با بابایی رفتیم پارک هوا عالی بود و حسابی بهت خوش گذشت البته نیما رو حسابی خسته کردی . یه عالمه عکس خوشگل گرفتیم که برات میذارم... امشبم تولد بابا جون منه . از خواب که بیدار شدی میریم خونشون و جشن تولد میگیریم. بابا جونم یکی از بهترین باباهای دنیاست. یه بابای واقعی... بابای خوبم دوستت دارم تولدت مبارک  ...
4 ارديبهشت 1391
1